موضوع: "مباحث اصولی"
احکام قیود متنوع:
قیود واجب دو نوع هستند:
1- قیودی که تحصیل آنها واجب است (مانند طهارت برای نماز)
2- قیودی که تحصیل آنها واجب نیست(مانند استطاعت برای حج)
* ضابطه در قید واجب و قید وجوب بودن چیست؟
الف)قید اگروجوب باشد تحصیل آن واجب نیست ،زیرا از باب طلب تحصیل حاصل است.
یعنی قبل از تحقق قید، وجوبی برای ذی المقدمه وجود ندارد تا وجوب از ذی المقدمه به مقدمه و قید سرایت کند و بعد از تحقق قید ،وجوب تحصیل آن بی معنا خواهد بود.
ب)اگر قید فقط قید واجب باشد ،تحصیل آن واجب است.
زیرا وجوب به واجب و قید همراه آن تعلق گرفته است،پس بدست آوردن قید واجب مانند خود واجب ،واجب است وبعد از تحقق تقیُّد، وجوب امثال می شود.
ج) اگر قید هم قید وجوب باشد و هم قید واجب،تحصیل آن لازم نیست.
البته وقتی که قید محقق شد بر مکلف لازم و واجب است که واجبی را که مقید به آن قید است را امتثال کند.
خلاصه:
قید واجب ->تحصیل واجب است -> و لازم است مقدور باشد.
قید وجوب->تحصیلش واجب نیست-> مقدور بودن آن لزومی ندارد.
زیرا قید وجوب:
1- گاهی مقدور است:مانند استطاعت.
2- گاهی غیر مقدور است:مانند زوال شمس ،زیرا قدرت در زوال شمس شرط نمی باشد.
منبع:اصول ایروانی، ص 194
بحث قاعده تنوع قیود و احکام آن:
این بحث را با یک مثال شروع می کنیم:
((اذا زَالَتِ الشَمسُ فَصَلِّ مُتَطَّهَّراً))
(هنگامی که خورشید زوال یافت در حالی که طهارت حاصل کردی نماز بخوان)
در این مثال 2 قید برای نماز وجود دارد:
1- زوال شمس
2-طهارت
*زوال شمس:قید برای وجوب فعلی است( یعنی قبل از زوال خورشید هنوز نمازی بر شخص واجب نشده و بعد از زوال خورشید وجوب نماز بر شخص فعلی می شود)
*طهارت:طهارت شرط تحقق نماز نیست( به این معنا که بعد از زوال خورشید وجوب فعلی نمازبر شخص محقق می شود،هر چند مکلف طهارت نداشته باشد)
بلکه طهارت ،قیدی است برای خود نماز، از آنجایی که نماز واجب است طهارت برای آن نماز هم واجب می شود(از باب مقدمه واجب)در واقع طهارت متعلَّق وجوب است و طهارت آن چیزی است که به وجوب تعلق گرفته است.
معنای اینکه می گوییم طهارت قید است برای واجب(نماز) این است که امر به( نماز با طهارت) تعلق گرفته و نماز با طهارت یک حصه خاص از واجب است.(یعنی ما امور واجبی داریم که نیاز به طهارت ندارد و بهتر بگوییم نمازهایی داریم که نیاز به طهارت ندارد)
لذا :صلات با طهارت= صلات+ تقیُّد به طهارت است.
امر به نماز= امر به نماز+ تقیُّد(طهارت) است.
_بنابراین معنای اخذ قید در واجب تحصیص به وسیله آن قید و تعلُّق امر به آن واجب همراه با قیدش است.
[به این معنا که:قیدی که در واجب وجود دارد،مانند( قید طهارت) که برای نماز وجود دارد موجب می گردد که بر مکلف واجب باشد یک حصه خاصی از واجب که نیاز به طهارت دارد و طهارت قید آن واجب است،را امثال کند.]
خلاصه:
قید قرار دادن(تقیُّد) طهارت برای صلات یعنی:
1-واجب به وسیله طهارت حصه حصه( تقسیم بندی و جزیی شود)
2- امر به صلات و تقیبُد به قید طهارت تعلق می گیرد.
3-نسبت قید به تقیُّد ،نسبت علت به معلول است(یعنی تا قید نباشد تقیُّدی نخواهد بود)اما نسبت قید به ذات واجب، نسبت علت به معلول نیست.
حال برای خصوصیتی که ممکن است در یک جمله وجود داشته باشد 2 صورت امکان دارد:
1- گاهی آن خصوصیت فقط قید برای وجوب قرار داده می شود.
(مانند شرط زوال خورشید برای وجوب صلات)
2-گاهی قید برای وجوب و واجب برای هم قرار داده می شود.
(مانند خصوصیت ماه مبارک رمضان که هم می تواند قید وجوب باشد و هم قید واجب.
قید وجوب:بدون دخول ماه مبارک رمضان روزه وجوب ندارد.یعنی وجوب به روزه و به تقیُّد به اینکه ماه رمضان باشد تعلق گرفته است.
قید واجب:اگر ماه رمضان شود روزه واجب می شود.
منبع :اصول ایروانی ،حلقه ثانی شهید صدر (ره) 193 و 192
روایاتی وجود دارد که در آن نهی از تفسیر به رای شده است.
مانند حدیث نبوی مشهور:
( هر کس که قرآن را طبق رای و نظر خود تفسیر کند باید جایگاه خود را در آتش درست کند)
این حدیث از مهمترین دلیل اخباری ها می باشد.
پاسخ:
1- تفسیر به رای با عمل کردن به ظواهر فرق می کند و عمل کردن به ظاهر،تفسیر نامیده نمی شود.
2-وقتی به روایاتی که بیان کننده جوازعمل به ظاهر قرآن هستند و روایاتی که بیان کننده عدم جواز عمل به ظاهر قرآن هستند مراجعه می کنیم،باید تفسیر به رای را به معنای شتاب کردن در عمل به ظواهر و اجتهاد شخصی بدون فحص و بررسی و بدون سابقه شناخت و تامل و یادگیری حمل کنیم.
*در واقع همه ظواهر قرآن یکسان نیستند.در قرآن کریم جهت های فراوانی از ظهور وجود دارد که از لحاظ ظهور و خفاء تفاوت دارند به گونه ای که برخی از ظواهر برای بیشتر مردم قابل درک بوده ولب برخی از ظواهر نیاز به تامل و دقت دارد.
لذا ظواهر قرآن از این جهت نسبت به اکثریت مردم به یک ترتیب نیستند ولی این امر موجب نمی شود که کلام از ظاهر بودن و صلاحیت احتجاج به وسیله آن نزد اهلش خارج شود.
مانند آیه ((انا اعطَیناکَ الکوثَر))
در معنای (کوثر) اختلاف نظر وجود دارد:
1-کوثر، نهری است در بهشت.
2- کوثر،قرآن و نبوت است.
3- کوثر،دخت گرامی پیامبر اکرم ،صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) می باشد.
4- و…
سوره کوثر دارای قرینه است((انا شانِئَک هو الابتَر)).(اَبتر) به معنای کسی است که دنباله ندارد و (کوثر) بر وزن (فُوعَل)بوده و برای مبالغه به کار می رود به این معنا که (ما به تو ذریّه و نسل زیاد عطا کردیم)
لذامشخص می گردد که تفسیر کلمه (کوثر) به فاطمه زهرا(س) صحیح است چرا که نسل زیاد پیامبر (ص) منحصراً از طریق صدیقه کبری،فاطمه زهرا(س) می باشد.
منبع:اصول مظفر،حجیت ظواهر.