بررسي سندي حديث رفع:
حديث رفع به چند لفظ بيان شده است:
- رفع عن امتي تسعه
- وضع عن امتي تسعه
- وضع عن امتي سته
هر 4 حديث از امام صادق (ع) و از پيامبر نقل شده است.
آنچه مورد بحث ما است:(رفع مالايعلمون است)
روايت اول:
-مرحوم خويي(ره) حديث سند را در خصال و توحيد صدوق صحيح مي داند
در خصال صدوق از احمد بن محمد بن يحيي عطار از سعد بن عبدالله از يعقوب بن يزيد عن حماد بن عيسي از حريز از امام صادق (ع) اين حديث نقل شده است.
قال رسول الله:رفع عن امتي تسعه اشياء… رفع مالايعلمون
روايت دوم:
-در (من لايحضره الفقيه)،در باب وضوحديث رفع آمده است،اما روايت مرسل است و ضعف سندي دارد،اما چون حديث رفع در متون ديگر نقل شده و همين امر موجب مرتفع شدن ضعف و ارسال مي شود.
در من لايحضر به جاي رفع،وضع آمده است1
________________________________________
1-من لايحضره الفقيه،جلد 1،حديث 32
روايت سوم:
-در وسائل الشيعه شيخ حر عاملي از كتاب نوادر احمد بن محمد بن عيس اشعري،معروف به شيخ القميين روايت را از اسماعيل جعفي نقل مي كند.
شنيدم كه امام صادق (ع) فرمودند:(وضع عن امتي ست خصال…رفع مالا يعلمون)
صاحب وسائل از نوادر نقل مي كند،ظاهرا از طريق شيخ طوسي مي رسد به صاحب نوادر.اين روايت خالي از اشكال است و روايت معتبري است.
(براي نقل حديث نياز به اجازه است و در اجازه نقل حديث نيز مانند سلسله سند روايت بايد اتصال وجود داشته باشد)
اشكالي در موردسند اين روايتت مطرح است:احمد بن محمد عيسي عشعري نمي تواند از اسماعيل جعفي و اونمي توانداز امام صادق (ع) نقل كند زيرا فاصله اين دو صد سال است.
جواب:لازم نيست دو راوي هم عصر باشند تا بتوانند از هم روايت نقل كنند بلكه اسماعيل جعفي داراي كتاب بوده و هفتاد سال بعد به احمد بن عيسي عشعري رسيده و از كتاب او نقل شده است و اشكال فاصله و مرفوع و مرسل بودن رفع مي شود و در جامع الاحاديث شيعه آقاي بروجردي اين مساله بيان شده است.
روايت چهارم:
روايت مرفوعه از محمد بن احمد هندي از امام صادق (ع):
(وضع عن امتي تسع خصالٍ…ما لا يعلمون)1
_________________________________
1- وسائل الشيعه،باب جهاد النفس، جلد11
بررسي سند روايت ها:
روايت اول:در خصال و توحيد صدوق كه سلسله سند آن بيان شد:
احمد بن محمد بن عيسي عطار:
در كتب رجالي مورد توثيق قرار نگرفته است و اين شخص مجهول است و سند مشكل ژيدا مي كند و براي برائت در حديث رفع عمدتاً به اين روايت استناد شده است.
احمد بن محمد بن يحيي:
از مشايخ شيخ صدوق است و ايشان به شيخ صدوق اجازه نقل حديث داده اند.مشايخ شيخ صدوق و اساتيد ايشان فوق ثقه هستند ،چون وثاقت آنان بديهي بوده در كتب رجالي نيامده است و به همين خاطر از اصحاب اجماع هم بالاتر هستند.
مستند خالي از اشكال فقها و اصوليون براي برائت همين روايت است
سعد بن عبدالله:
داراي كتاب هستند و برخي با حضور در مجالس درس ائمه(ع) مستقيماً (ع) يادداشت مي كردندو هيچ دخل و تصرفي در آن نمي نمودند كه به (اصل) معروف هستند.و برخي هم از روي اصل، كتاب را به صورت تبويب مي نوشتند كه تصنيف نام دارد.واجدكتاب بودن راوي از امتيازات او محسوب مي گردد .
سعد بن عبد الله از مشايخ اجازه هستند و خود شيخ صدوق هم در (من لايحضر الفقيه) از ايشان روايت نقل كرده است.سعد بن عبدالله از مشايخ صدوق است و فوق وثاقت است.شيخ صدوق مستقيماً از سعد بن عبدالله هم روايت نقل مي كند،همانطور كه از احمد بن عيسي روايت نقل كرده است.
در مشيخه سلسله سندكاملاً مشخص است لذا روايت مرسله نيست.
يعقوب بن يزيد:
در مشيخه شيخ صدوق يك طريقي دارند كه از كتاب سعد بن عبدالله از يعقوب بن يزيد روايت را نقل كرده است.
اسماعيل جعفي كيست؟
در كتاب نوادر از احمد بن محمد بن يحيي عطار كه به شيخ طوسي مي رسد نقل شده است: اشكالي كه به روايت شده:شخصي است به نام اسماعيل جعفي از امام صادق(ع) نقل نموده است.
و آخرين فرد از سلسله سند همين اسماعيل بن جعفر جعفي است.ما دو اسماعيل جعفي داريم:
الف) اسماعيل بن عبد الرحمن جعفي
ب)اسماعيل بن جابر جعفي
كداميك از امام صادق (ع) روايت را نقل كرده اند؟؟؟
*وقتي به رجال نجاشي رجوع مي شود در آنجا بيان شده كه راوي ثقه است و قول نجاشي پذيرفته مي شود و نجاشي تضعيف نكرده است.
*در تعارض ثقه بودن ويا ثقه نبودن قول نجاشي(از رجاليون متقدم) مقدم است.
1-نجاشي در رجال خود مي فرمايد:مراد از اسماعيل جعفي،اسماعيل بن جابر جعفي است و اشكال به شخص او وارد نيست.
اشكال:روايت ايشان در باب وضو است و در بحث ما روايت نقل نكرده است.
2-برخي معتقدند مراد از جعفي، اسماعيل بن عبد الرحمن خصعمي است.
بحث بر سر اين است:برخي از اين سه نفر توثيق شده اند و برخي توثيق نشده اند
- اسماعيل بن جابر»»»توثيق شده است
- اسماعيل بن جابر جعفي»»» توثيق شده است
- اسماعيل بن عبد الرحمن خصعمي توثيق شده است
آيا اسماعيل عبد الرحمن جعفي همان خصعمي است؟؟؟
اسماعيل بن جابر،ممكن است جابر جعفي باشد،ممكن است اسماعيل بن جابر باشد، ممكن است اسماعيل بن عبد الرحمن باشد ، ممكن است اسماعيل بن جابر جعفي باشد.
*مرحوم تستري ،اسماعيل را (اسماعيل بن عبد الرحمن خصعمي) مي دانند.
حريز:
حريز كثير روايت است،در ضمن اصحاب اجماع مانند درّاج و … از او روايت نقل كرده اند و مشايخ ثقات هم از حريز روايت نقل كرده اند(لايرمون و لايبصرون الا من ثقه)،لذا سند روايت اشكالي ندارد.
اگر نسبت به ( احمد بن محمد بن يحيي عطار) دغدغه داشته باشيم،مي توانيم بگوييم شيخ صدوق از غير ( احمد بن محمد بن يحيي )عطار از امام صادق (ع) روايت نقل مي كند و طرق ديگر مورد خدشه وارد نشده است.
ظاهراً (احمد بن محمد بن احمد وليد قمي)، از اساتيد شيخ مفيد بوده و پدرش استاد شيخ صدوق بوده است.در مورد(محمد بن حسن وليد قمي) نجاشي ايشان را ثقه الثقه و عين خطاب مي كند.اين روايت ظاهراً از پسر او هم نقل شده است كه مي توان تعويض سند انجام داد.
*برخي روايت سوم حديث رفع را داراي خدشه مي دانند اما روايت اول حديث رفع بدون خدشه مورد پذيرش است.و به روايت احمد بن محمد بن يحيي …از حريز سجستاني اشكال وارد نيست و همين يك روايت براي ما كافي است و ما از آن براي اثبات برائت شرعي بهره مي بريم.
منبع:درس خارج اصول استاد نوري خاكسار
فرم در حال بارگذاری ...