بحث دلالي حديث رفع:
ميرزاي ناييني رفع را به معناي دفع مي داند.
آقاي خويي معتقد است مباحث مطرح شده در دفع و رفع مباحث فلسفي است و ما بحث فلسفي نمي كنيم ،بلكه معناي عرفي آن را مد نظر قرار مي دهيم.
-بحث لغوي آيا اشكال را رفع مي كند؟؟؟
اگر شما به حديث رفع توجه كنيد و رفع را نسبت به احكام در امم گذشته در نظر بگيريد بايد بدانيد كه در امم گذشته كه اسلام به تكامل و نقطه نهايي خود نرسيده بود ،تكليف ما لايطاق در همه اديان و ازمنه و دوران قبيح بوده ، چون حكم براي تكليف ما لايطاق يكسان بوده و حكم آن في حد ذاته و تغيير ناپذير است،ما لايطيقون برداشته شده است زيرا حرمتش ذاتي است.و هيچ زماني دستخوش تغيير و تحول نخواهد شد و لو به نحو موجبه جزئيه.
درامم گذشته نسبت به اموري كه نمي دانستند بايد احتياط مي كردند و نمي توانستند برائت جاري كنند.اگر به انجام فعلي مكره مي شدند و آن فعل را در حال اكراه انجام مي دادند اكراه تاثيري درنتيجه عمل او نداشت يعني اگر شخصي را مكرهمي كردند كه روزه بخورد ؛روزه او باطل مي شد.در امم گذشته نسبت به شبهه وجوبيه احتياط مي كردند،احتياط اصولي نه احتياط فقهي و نسبت به شبهه تحريميه، احتياط مي كردند.
وجوب احتياط:
1- طريقي است»»»»طريقي يعني اگر احتياط را امتثال و اتيان نكند،معذِّب نيست.
2- موضوعي است»»»»نفسي است»»»»اتيان احتياط موضوعيت دارد و عدم امتثال معذِّب است.
ما معتقديم وجوب احتياط در امم گذشته بوده و در زمان پيامبر اكرم (ص) رفع شده است نه دفع .
اگر بگوييد رفع به معناي دفع است»»»» رفع را به معناي مجازي آن در نظر مي گيريم»»»رفع به معناي دفع باشد مجازاً است و بايد عنايتي در كار باشد.
*به اين اعتبار رفع را مجازاً به معناي دفع مي گيريم و بدين صورت تبيين مي كنيم كه يك مقتضي همه چيز برايش آماده است ،صحيح است استعمال كنيم رفع را در جايي كه مقتضي موجود است و شرايط هم موجود است،مانع مي آيد،مانع تحقق آن مي شود. و اگر مانع وجود نداشته باشد نزديك است كه با نبودن مانع آن شي به وجود بيايد و مانع مي آيد و مانع ايجاد آن مي شود.
*اجزاي به وجود آمدن شي عبارتند است:
1- وجود مقتضي
2-ايجاد شدن شرايط
3- عدم مانع
مثلاًفردي مرتكب قتل نفس شده است و مي خواهيم او را قصاص كنيم:
1- مقتضي قصاص: قتل عمد است(خروج نفس محترمه از بدن)
2-شرايط قصاص: قاتل اقرار كرده و آماده قصاص شود.
3- مانع قصاص: عف اولياء دم مانع است
اسم اين را رفع قرار بدهيم به اعتبار اينكه مقتضي آن موجود بوده و شرايط هم فراهم بوده و اگر مانع ايجاد شود فرد كشته نمي شود»»»»صحيح است رفع را به معناي عرفي بدالنيم و بگوييم رفع است.در واقع در معناي واقعي بايد بگوييم دفع است اما مي گوييم در عرف معناي رفع مي گيريم حقيقتاً.
مراد از رفع در حديث رفع:
رفع درحديث رفع ،رفع در ظاهر است و حكم آن مساله در ظاهر برداشته مي شود.و رفع ما رفع در واقع نيست و گرنه مستلزم تصويب اهل سنت خواهد بود كه اگر حكم برداشته شود ،آن حكم در لوح محفوظ هم برداشته مي شود.
- اشعري معتقد است»»»» در لوح محفوظ چيزي وجود نداشت و هرچه مجتهد به آن برسد د رلوح محفوظ ثبت مي گردد.
- معتزله معتقد است»»»»لوح محفوظ تغيير مي كند و هر چه مجتهد به آن برسد همان در لوح محفوظ مجدد ثبت مي شود.
- شيخ انصاري معتقد به مصلحت سلوكيه است و برخي معتقد اند كهبايد ميان نظرات شيخ و عقايد معتزله تمييز قائل شد.مصلحت سلوكيه مي گويد:خداوند اتيان قدر جامعي را از مكلف شاك مي خواهد و بين آنچه در ظاهر است و آنچه در واقع است،مصلحت بايد جابر باشد.مصلحت به اندازه واقع باشد و يا بيشتر از واقع باشد،شارع قدر جامعي از تكليف را از مكلف خواسته است و برخي اين را تصويب مي دانند.
*آنچه بايد به آن توجه كرد اين است كه در حديث رفع،آنچه رفع مي شود به حسب ظاهر است نه حسب واقع.
براي اين ادعا ادله و قرايني وجود دارد:
1-قرينه خارجيه
2- قرينه داخليه
1- قرينه خارجيه:
احكام واقعي در لوح محفوظ وجود دارد به حكم:
الف) آيات
ب) روايات
ج)عقل
*مي دانيم احكام در واقع وجود دارد و بود و نبود در ابتدا(اشعري) و در ادامه(معتزلي) ربطي به علم و جهل مكلف ندارد.
2- قرينه داخليه: (رفع ما لا يعلمون)،چيزي هست و شما نمي دانيد . آن تناسب بين حكم و موضوع است .
*رفع ، رفع حكم واقعي نيست و در همين جا اگر احتياط شود خوب است( الاحتياط حسن) اما حسن احتياط الزامي ندارد، در مقابل آقاي اخباري كه معتقد است درشبهات تحريميه احتياط واجب است.
* اگر ما حكم واقعي را از شما برداشتيم،احتياط چه معنايي دارد؟؟؟
با رفع،حرمت استعمال برداشته مي شود،پس لزومي به رعايت احتياط نيست.حسن احتياط دليل بر اين است كه آنچه رفع مي شود، حكم ظاهري است نه حكم واقعي.
* آنچه حديث رفع بر مي دارد، وجوب احتياط است، آنچه در امم گذشته واجب بوده است احتياط است و لكن احتياط با حضور نبي اكرم (ص) از جهت امتنان بر امت ايشان برداشته مي شود.
منبع:درس خارج اصول استاد نوري خاكسار
فرم در حال بارگذاری ...