موضوع: "طوفان جاهلیت"
اتحاد یمن درگذشته دستخوش نوسانات واتفاقات زیادی بوده است،حال اگر بخواهیم اتحاد و وحدت دریمن را از1989 سال به بعد برسی می کنیم.
در سال 1990 یمن به وحدتی نسبی رسید،و رژیم حاکم آزادی های سیاسی فراوانی را در چارچوب قانون اساسی مقررداشت.بسته آزاد سازی که عهده دار گشایش سیاسی پس از وحدت بود شامل توافق های وحدت1989 ،قانون اساسی 1991،قانون مطبوعات1990،قانون احزاب سیاسی1991،قانون انتخابات 1992 و اعلامیه ای بود که بر اساس آن نیروهای قدیمی امنیت ملی و مرکزی منحل خواهند شد.
بدین ترتیب 2 یمن در قالب یک رژیم دوموکراتیک به یکدیگر پیوستند که از آن پس رویه های دموکراتیکی چون انتخابات پارلمانی ، ریاست جمهوری،تاسیس احزاب سیاسی،گسترش آزادی بیان و …رادر پیش گرفت.
آزادی های سیاسی در یمن از زمان وحدت وو به خصوص از سال 1994(جنگ تجزیه) روند رو به کاهشی پیمود.
پس از جنگ تجزیه سال 1994 پارلمان یمن با طرح و تصویب قانون اساسی نوین، اختیارات فراوان به رئیس جمهورو به زیان آزادی های سیاسی پیشین داد.این وضعیت بعد از انتخابات 2003 و به خصوص انتخابات 2006 تا 2015 با ریاست جمهوری علی عبدالله صالح و منصور هادی متحول شد.
منبع:دگرگونی جایگاه منطقه ای یمن:امکانات و چالش ها،حسین صادقی و حسن احمدیان،مجله علمی پژوهشی راهبرد،پاییز 89،شماره 56.
در سرتاسر طول تاریخ یمن ندرتا به صورت کیان سیاسی واحدی اداره گردیده ، روابط عدن و صنعا همواره در تنگنای مبارزات داخلی بر سر قدرت قرار داشته است.رهبرانی که مناسبات (عادی تر) را دنبال کرده اند،متهم به نادیده گرفتن اهداف وحدت و نیز سازش با (ارتجاع) یا غاصبین(ملحد) در آن سوی مرزها گردیده اند.
عوامل افتراق در یمن:
-وجود بیابان ها و کوهستان ها در یمن ارتباط در این کشور را مشکل می کرده است.
- فقر منابع،مانعی در جهت ایجاد حکومت موثر بوده است.
-همبستگی و تعصبات قبیله ای موجب بروز شورش های محلی بوده است.
- تقسیم شدن مردم در سده ی 10 میلادی به 2 فرقه زیدی:در نواحی کوهستانی و سنی شافعی:در سایر نقاط.
- سلطه استعمار بریتانیا در یمن جنوبی در سال 1839 به یمن موجب ایجاد و تقویت شکاف سیاسی میان شمال و جنوب یمن شد.
-2 عامل استبداد امامان زیدی دریمن شمالی و استعمار بریتانیا در یمن جنوبی موجب جدایی هرچه بیشتر یمن شده بود.
- نفوذ و سلطه عربستان و آمریکا واستفاده از شگردهای ایجاد اختلاف وتفرقه در یمن.
جامعه یمن جامعه ای قبیله ای است که در آن رسم و عرف قبیله ،گاه حتی از قانون دولتی الزام آورتر است.قبایل در این جامعه فراتر از فعالیت فرهنگی و جامعه پذیری،شاید موثر ترین نهاد برای ورود به زندگی سیاسی باشند.
بسیاری از مقامات دولت یمن از قبایل سرشناس و اثر گذار یمنی هستند و افراد از آزادی های قابل توجهی برخوردارند،سران قبایل سالن هایی دارند و در آن با دعوت کردن مهمان ها به بحث ها و انتقادات آزاد سیاسی می پردازند و بسیاری از افراد سیاسی آینده در این مجالس تربیت می شوند.
در واقع قدرت قبایل و قبیله ای بودن جامعه،قدرت اعمال نفوذ دولت و حرکت آن به سمت اقتدار گرایی را مهار می کند و دولت توان ایفای نقش برتر در زمینه آموزش ، شکل دادن و هویت ملی را نداشته است.
در یمن زنان توانسته اند به پست های سیاسی قابل توجهی دست پیدا کنند و یمن از اولین کشورهای عربی بود که زنان در آن به وزارت رسیده اند.در سال 2006 یک قاضی زن به ریاست دیوان عالی این کشور منصوب شد و رهبران یمن نقش زنان را در تحولات اجتماعی و سیاسی پذیرفته اند.این در حالی است که در عربستان و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس حقوق زن تضییع می شود و حتی به زنان اجازه رانندگی ،خرید و … را نمی دهند . در یک فتوای وهابی ها آمده است که وقتی شوهر همسر در خانه نباشد زن حق روشن کردن کولر را ندارد تا همسایگان از حضور زن در خانه اش مطلع نشوند!!!
1-آبادی و خرمی و جنگل های فراوان در نقاط کوهستانی و نخلستان ها و باغستان های فراوان.
2- وجود سد تاریخی مارب در این کشور.
3-داشتن زمین های حاصلخیز برای کشاورزی،بدلیل بارش باران های منظم.
4-سکونت جمعیت قابل توجه در این منطقه از صدها سال پیش از میلاد.
5-اشراف بر تنگه سوق الجیشی باب المندب،این تنگه اهمیت ویژه ای از لحاظ تامین امنیت انرژی و ترانزیت کالا را برای کشورهای حاشیه ای دریای سرخ دارد،در واقع درصد زیادی از رفت و آمدها که در کانال سوئز صورت می گیرد از باب المندب نیز می گذرد و اهمیت باب المندب به اندازه کانال سوئز است.
6- دربرگرفتن نیمی از جمعیت شبه جزیره العرب.
7-کشف نفت در یمن شمالی به میزان قابل عرضه در بازار.
8-مرز دریایی گسترده(2000کم) در دریای سرخ و نیز خلیج فارس.
9-موقعیت استراتژیک این کشور به لحاظ اشراف بر شاخ آفریقا و امکان کنترل تحرکات این منطقه و نیز سواحل شرقی افریقا از طریق مرزهای دریای جنوب و غرب یمن.
10-جزیره سوکاترا.
یمن بخشی از خاورمیانه است که با وجود اشراف بر تنگه سوق الجیشی، باب المندب و دربر گرفتن نیمی از جمعیت شبه جزیره العرب کمتر مورد توجه قرار دارد.قبل از ورود اسلام یمن دین مسیحی داشته است و با ظهور اسلام پس از مدتی،در این سرزمین نفوذ یافت و دین رسمی کشور اسلام گردید.
یمن دو بخش است:
یمن شمالی-یمن جنوبی.
یمن شمالی:با جمعیت بالای خود قادر است با ادعای عربستان سعودی در مورد داشتن بیشترین نفوس در شبه جزیره به مبارزه برخیزد و در صورت عدم احتساب ساکنان خارجی،پرجمعیت ترین کشور شبه جزیره می شود.
یمن جنوبی:تنها کشور مارکسیست جهان عرب و جای پای نفوذ شوروی در عربستان است که در حالت چالشی ضمنی و گاه گاه علنی با همسایگان سلطنتی خود می باشد.
در سرتاسر طول تاریخ ،ناحیه ای که هم اکنون شامل کشوریمن شمالی و جنوبی می شود،ندرتا به صورت کیان سیاسی واحد اداره گردیده،چرا که وجود بیابان ها و کوهستان ها برقراری ارتباط را دشوارکرده است.
فقر منابع،مانعی در جهت ایجاد حکومت موثر بوده است.
همبستگی قبیله ای موجب بروز شورش های محلی بوده است.
تقسیم مردم این ناحیه در سده 10 میلادی به 2 فرقه ی زیدی:در نواحی کوهستانی.فرقه سنی شافعی :در سایر نقاط،بوده است.
این عوامل گسترش یک زمینه عقیدتی مشروعیت بخش بر سرتاسر یمن را مشکل و ناممکن ساخته است.و استعمار بریتانیا در یمن جنوبی در سال 1839 به یمن موجب ایجاد و تقویت شکاف سیاسی میان شمال و جنوب یمن شد و دو عامل استبداد،امامان زیدی در یمن شمالی و استعمار بریتانیا در یمن جنوبی باعث جدایی هر چه بیشتر 2 یمن گردید.
منبع: مقاله یک پارچگی یمن،گذشته و آینده،نویسنده:
-دانشیار کرسی علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا،زمستان 1988. Gregory gause iii